عاشقان كوي حضرتش ( مهدي موعود)

برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت مهدی علیه السلام صلوات.اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. «اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ »
  • خانه 
  • امید 
  • تماس  
  • ورود 

بيا تا دل....

04 مرداد 1394 توسط نوري


من از اشکی که می ریزد زچشم یارمی ترسم
ازآن روزی که اربابم شود بیمارمی ترسم

گفتم : مگه ما دشمن آقا هستيم كه مي ترسي؟ مگه ما چكار كرديم؟

گفت : بگو چكار نكرديم…

همه ماندیم درجهلی شبیه عهد دقیانوس

من ازخوابیدن منجی درون غار می ترسم

گفتم : يعني اين همه اشكهايي كه از چشم منتظرا ميريزه كشكه ، بايد حتما مثل حضرت يعقوب كور بشيم كه تو باورت شه دلتنگ آقا هستيم؟

گفت:ظاهر بين نباش و….

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم فرزند
من ازگرداندن یوسف سر بازار می ترسم

گفت : همتون به آقا ميگيد جمعه بياد ، جمعه بياد…. اما من بهش ميگم….

همه گویند این جمعه بیا ، امّا درنگی کن
ازاین که باز عاشورا شود تکرارمی ترسم

گفت : نمي دوني كه هر وقت گناه ميكنيم ،چه خوني به دل آقا مي شه ! اما من مي دونم….

شده کارحبیب من سحرها بهر من توبه
ز آه دردناک بعد استغفار می ترسم

گفتم :آخه اگر قرار بر ترس هم باشه …تو كه يك عمر نوكر در خونه ي آقا هستي از چي ميترسي؟

گفت : درسته كه …

تمام عمر،خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کند انکار می ترسم

_ ديگه بغض كرده بود و اجازه نمي داد من حرف بزنم، اصلا انگار ديگه من رو نميديد چون فقط خطاب به آقا صحبت مي كرد و منم حيرون اين همه عشق بودم و فقط گوش ميدادم….

گفت : آقا جون ، يه چيزي شنيدم كه دلم رو خيلي شكوند….

شنیدم روز و شب ازدیده ات خون جگر ریزد
من از بیماریِ آن دیدۀ خونبار می ترسم

گفت : آقا جون ، ازت يه خواهشي دارم…

به وقت ترس و تنهایی تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبرخود نگذار می ترسم

گفت : البته خودم ميدونم كه….

دلت بشکسته از من لکن ای دلدار رحمی کن
من ازنفرین و از عاق پدر بسیار می ترسم

گفت : اينو هم ميدونم كه …..

هزاران بار رفتم از درت شرمنده برگشتم
زهجرانت نترسیدم ولی این بارمی ترسم

گفت: هردفعه به يه رنگي در اومدم و ، مثل باد هربار يه طرف رفتم و هر دم

هم كه……

دمی وصلم،دمی فصلم،دمی قبضم،دمی بسطم
من از بیچارگیّ آخر این کارمی ترسم

_ديگه آروم شده بود و حرف نمي زد و اشك نمي ريخت ، تا خواستم حرف بزنم ، گفت ديگه نمي خواد چيزي بگي ، فقط همين قدر بدون كه….

جهان را قطرۀ اشک غریبی می کند ویران
من ازاشکی که می ریزد زچشم یار می ترسم،…مي ترسم!

_راه افتاد كه بره ، گفتم : هرچي كه تو گفتي قبول ،ولي ميگي كه ديگه دعا نكنيم…

گفت : من نگفتم كه ديگه دعا نكنيم…فقط ميگم كه ، يه نگاه به دور و برت بنداز ببين دنيامون چقدر براي اومدن آقا آماده هست…همين!

_داشت مي رفت و من رو با يه دنيا ابهام رها ميكرد…

دور و برم رو نگاه كردم كه ببينم دنيامون چقدر براي اومدن آقا آمادست….

راست ميگفت حالا مي فهمم دليل اون همه ترسي كه داشت چي بود!!!!!

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: آقاي من لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

عاشقان كوي حضرتش ( مهدي موعود)

«بسم الله الرحمن الرحیم» هان ای رهروان راه حقیقت و منتظران منجی موعود! بشارت باد بر شما كه لحظه قیام حضرت قائم (ع) نزدیک است. طلیعه صبح ظهور تابیدن گرفته و دیگر چیزی به برآمدن آفتاب حضور نمانده است. او با پرچم «اَلبَیعتُ ِلله» به پشت درب خانه هاتان رسیده است. اكنون كه غیب جمال سرمدی و حسن یوسف زهرا به خوبی عیان شد و رایحه گل نرگس و عطر گل محمدی در سراسر عالم به مشام رسیده است، درب دلهاتان را برایش بگشایید و عاشقانه با او عهد ببندید؛ شاید که شما نیز از اصحاب مهدی باشید. امروز را دریابید كه شاید فردا قضای آن را نپذیرند ...
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • امام
    • آقاي من
  • زندگي
  • مهدی موعود

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس