عاشقان كوي حضرتش ( مهدي موعود)

برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت مهدی علیه السلام صلوات.اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. «اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ »
  • خانه 
  • امید 
  • تماس  
  • ورود 

دلتنگي

24 دی 1393 توسط نوري

همین طوری برای خودم مینویسم..

دلتنگیام رو ورق میزنم..

انبوه واژه ها…

خستگیا..

امیدها..

روشنایی ها..

ناخود آگاه از اعماق وجودم مینویسم…..برای خداجونم که:

دلم تنگه خدا

امروز جمعه است…… منتظرهای اومدنت رو چشم به راه گذاشتی ؟!….مولای خوبم حتما هنوز لیاقتش رو نداریم……..

مولای مهربونم اولش که اومدم خودم بودم و خودت……. و خدا…….

دوستای خوبی پیدا کردم ….. یکی از یکی پاکتر….. .ممنونتم…..

خیلی وقتا اومدم و نوشتم ……. خیلی آروم شدم…..خیلی آرومم کردی….. چقدر از دلتنگیام گفتم ..نوشتم….. همیشه وقتی مینویسم یه حالی پیدا میکنم……. یه حال عجیب….. مطمئنم اینا رو میخونی مگه نه؟! …….میخونی چون حرفای دلم هستن……پس اگر ننویسم هم میخونیشون…….ازشون خبر داری…….. باخبر میشی از حالم……..

نمیدونم چرا حس میکنم یه مدت نباید بنویسم……

نمیدونم چرا…… همینه که میخوام برم……. مگه نوشتن چی داره……. که دل نمیتونه داشته باشه……نمیخوام بت بسازم……

نمیخوام فرع رو بجشبم……..

دوست دارم خود اصل برام بمونه……

نمیدونم….

همش دارم فکر میکنم……

فکر …..فکر …….فکر…..

اینجا نشد یه جای دیگه……

هنوز نمیدونم…….

گفته بودی دلتنگیهایم را با قاصدک ها قسمت کنم تا به گوش تو برسانند .

می گفتی گه قاصد ک ها گوش شنوا دارند ، غم هایت را در گو ششان زمزمه کن و به یاد بسپار

من اکنون صاحب دشتی قاصدکم ،

اما مگر تو نمی دانستی قاصدک های خیس از اشک می میرند ؟

آقاجون امروز حال دلم خیلی بده …. گرفته …. دلتنگته ….. دلتنگ تو ….. دلتنگ خودش…..برا دلتنگی برای تو دلتنگ شده……..

مولای دلشکستم……..:

 نظر دهید »

آتقی بی نماز و ارتباط امام زمان(عج)

24 دی 1393 توسط نوري

آتقی بی نماز و ارتباط امام زمان(عج)

آقا سید یونس آذر شهری، سیدی متدین و خالص در ولایت اهل بیت (ع) و از افراد شریف و مورد اعتماد آذرشهر، می‏گوید: مردی گمنام در شهر ما زندگی می‏کرد و چون مردم نماز خواندن او را در ظاهر ندیده بودند به او «تقی بی ‏نماز» می‏گفتند و به این نام او را می‏شناختند.

در یکی از سفرها هنگامی که به زیارت حضرت امام رضا (ع) مشرف شده بودم، تمام مخارج و نقدینگی من گم شده و معطل ماندم. گفتم: خدایا چه کنم؟ از همه جا امیدم قطع بود راه چاره را در تشرف به حرم و عرض حاجت به مولایم حضرت رضا (ع) دیدم. به آن بزرگوار پناه آورده

و بعد از عرض حاجت اضافه نمودم که: آقا جان! من مشکل خود را به غیر از شما به کسی نگفته و نمی‏گویم زیرا میهمان و زائر شما هستم.

شب در عالم رؤیا آن حضرت را زیارت کرده و جریان را دوباره عرض کردم، فرمودند: فردا اول صبح می‏روی درب صحن، آنجائی که نقاره ‏خانه قرار دارد و به اولین کسی که وارد می‏شود مشکل خویش را می‏گویی، من بعد از بیداری در اولین فرصت مستقیما آنجا رفته و مقابل در منتظر شدم در همان لحظه با کمال تعجب دیدم اولین شخصی که می‏آید همان همشهری خودمان «تقی بی‏نماز» است، از او خجالت کشیده و چیزی به او نگفتم. دوباره به حرم آمده و حاجت خود را به امام (ع) عرضه داشتم، باز در شب دوم همان جواب را دادند و صبح دوم نیز همان آقا تقی یاد شده را دیدم و شب سوم هم همان واقعه تکرار شد.

از قضای روزگار صبح روز سوم، اولین فردی را که در همان محل ملاقات کردم باز هم آقا تقی بود به ناچار جلو رفته و بعد از سلام بلافاصله از من سؤال کرد: آقا سید یونس سه روز است شما را اینجا می‏بینم، من هم ماجرا را به او گفتم: پرسید: چند روز در مشهد خواهی ماند؟ گفتم: یک ماه.

گفت: حتما برای تهیه سوغاتی برای خانواده و دوستان هم پول لازم داری؟

گفتم: بلی.

مقداری به من پول داده و این مقدار کافی است؟

گفتم: بلی و مقداری هم برای تهیه‏ی سوغاتی اضافه داد و در آخر به من گفت: پس از یک ماه بار و توشه‏ات را بردار و اول صبح بیا در میان آخر بازار سرشور، آنجا منتظر تو هستم.

پس از گذشت یک ماه و خریدن لوازم لازم و سوغاتی همه را در خورجین خود گذارده و بر دوش گرفته و به میدان آخر بازار سرشور
رفتم، هنگامی که به آنجا رسیدم متوجه شدم که آقا تقی منتظر من می‏باشد.

تا مرا دید گفت: آقا سید یونس بیا دوش من!
گفتم: آقا تقی شوخی می‏کنی؟!

گفت: نه زود بیا!

گفتم: آقا جان خورجینم سنگین است.

گفت: باشد عیبی ندارد ناچار بر دوش او سوار شدم و با کمال ناباوری احساس کردم مثل اینکه آقا تقی بال در آورده زمینها، کوه‏ها و دشت‏ها بسرعت از زیر پای آقا تقی می‏گذرد. ناگهان کوه‏های میانه و آذربایجان را دیدم و همچنان که طی طریق می‏کردم ناگهان احساس کردم بر فراز شهر آذرشهر هستیم و در منزل خود دخترم را در کنار اجاق دیدم که نشسته و غذا درست می‏کند.

او مرا در فاصله‏ی چند لحظه از مشهد، در مقابله خانه‏ام گذاشت و خواست که خداحافظی کند و برود از لباس او چسبیده و گفتم: آقا تقی تو معروف به «تقی بی‏نماز» هستی چون کسی در حال نماز تو را ندیده است ولی من دیدم که امام رضا (ع) مشکل مرا بدست تو حل نمود و حاجت مرا بواسطه‏ی تو روا ساخت و بالاتر از آن دیدم که تو مرا به «طی الارض» به وطن و خانه‏ام رساندی راز این ماجرا چیست؟!

گفت: آقا یونس! حالا که سوال کردی می‏گویم ولی با تو شرط می‏کنم تا من زنده‏ام برای کسی این راز را فاش نکنی. تعهد کرده و قول دادم که در حال حیات او این سر را به کسی نگویم.

گفت: «من در اوقات نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا با «طی الارض» خود را به مولایم حضرت صاحب الامر (ع) رسانده و به آن حضرت اقتداء می‏کنم». این را گفت و رفت.

او بعد از یک ماه از دنیا رفت و به اولیاء خدا پیوست.

آری اولیاء الهی و رجال الغیب چنین‏اند که به مسائل ظاهری توجه نمی‏کنند گرچه در ظاهر مردم عادی آنان را این چنین با القاب توهین‏آمیز بشناسند. آنان دنبال حجت الهی در مسیر مستقیم هدایت حرکت می‏کنند و هیچگاه از مولایشان جدا نمی‏شوند و مانعی هم بین آنان نیست، زیرا آنان انسانهای خود ساخته‏ای هستند مورد عنایت خداوند متعال و ولی الله اعظم امام زمان (عج) می باشد. آنان عاشقان ره‏یافته و سالکان به مقصد رسیده‏اند که همیشه این چنین با مقتدای خویش نجوی می‏کنند:

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم‏

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم‏


علی الصباح قیامت که سر زخاک برآرم‏

بگفتگوی تو خیزم بجستجوی تو باشم‏

الخصائص الرضویه ، ( ویژگی های امام رضا ع ) عبدالکریم پاک نیا تبریزی

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

عاشقان كوي حضرتش ( مهدي موعود)

«بسم الله الرحمن الرحیم» هان ای رهروان راه حقیقت و منتظران منجی موعود! بشارت باد بر شما كه لحظه قیام حضرت قائم (ع) نزدیک است. طلیعه صبح ظهور تابیدن گرفته و دیگر چیزی به برآمدن آفتاب حضور نمانده است. او با پرچم «اَلبَیعتُ ِلله» به پشت درب خانه هاتان رسیده است. اكنون كه غیب جمال سرمدی و حسن یوسف زهرا به خوبی عیان شد و رایحه گل نرگس و عطر گل محمدی در سراسر عالم به مشام رسیده است، درب دلهاتان را برایش بگشایید و عاشقانه با او عهد ببندید؛ شاید که شما نیز از اصحاب مهدی باشید. امروز را دریابید كه شاید فردا قضای آن را نپذیرند ...
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • امام
    • آقاي من
  • زندگي
  • مهدی موعود

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس